سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رمضان وقرآن

بسم الله الرحمن الرحیم‏

راز و نیاز

لذت مناجات‏

    آن چه پیش رو دارید گزیده‏ای از سخنان حضرت آیة اللّه علامه مصباح یزدی(دامت برکاته) در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ 22/06/86 هم زمان با اول ماه مبارک رمضان 1428 ایراد فرموده‏اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

وَالصّلاةُ وَ السّلامُ عَلی سَیدِ الانبیاءِ وَ المّرسَلین، حَبیبِ اِلهِ العالَمین اَبی‌الْقاسِم مُحمّد، وَ عَلی آلِهِ الطّیّبینَ الطّاهرین المَعصومین.
خدای متعال را شاکریم که توفیقی عنایت فرمود بار دیگر ماه رمضان را درک کنیم و از این خوان گسترده‏ی الهی بهره‏مند شویم. امیدواریم خدای متعال به ما هم توفیق توبه نصوح و استفاده از برکات این ماه شریف مرحمت بفرماید.

 مناجات یعنی چه؟
      شاید در عرف ما مناجات همین مراسمی باشد که سحرهای ماه رمضان در بلندگوها یا در مأذنه‏ها، کسانی با صدای بلند، اشعار و دعاهایی می‏خوانند؛ ولی این کیفیت‏ها منظور نیست. کلمه‏ی مناجات که با کلمه‏ی نجوا هم‏خانواده است، در اصل لغت به معنای در گوشی گفتن، راز گفتن و خصوصی صحبت کردن است. بعضی اصل مناجات را رازگویی قرار داده‏اند. بعضی روی خلوت بودنش تکیه کرده‏اند و گفته‏اند اصل معنا همان در خلوت‏بودن و خصوصی‏بودن صحبت است. اما وقتی در میان جمعی دو نفر می‏خواهند خصوصی صحبت کنند که دیگری نشنود ناچار آرام صحبت می‏کنند؛ پس آرام صحبت کردن یا سرّی صحبت کردن اصل مناجات نیست. اصلش این است که گفتگو خصوصی باشد که از یک طرف لازمه‏اش در خلوت بودن است، و از یک طرف آهسته صحبت کردن.

 مناجات خواندن یا مناجات کردن؟!
      بنابراین مناجات با آهسته صحبت کردن بیشتر مناسبت دارد تا فریاد کشیدن و آواز خواندن. آنها خواندن مناجات است نه مناجات کردن. مثل اینکه دعاهایی که می‏خوانیم دعا کردن نیست؛ بیشتر خواندن دعاست. یعنی دعایی است که پیامبر9 و ائمه‏ی اطهار: و اولیاء خدا آن دعا را در یک موقعیت خاصی گفته‏اند و ما آن را می‏خوانیم و غالباً به صورت حکایت است و قصد انشاء در بسیاری از موارد نیست. بسیارند کسانی که دعا می‏کنند یا اصلاً معنی‏اش را نمی‏دانند یا توجه به معنایش ندارند. یعنی دعا می‏خوانند؛ نمی‏شود گفت دعا می‏کنند. مناجات‏ها هم که بلند خوانده می‏شود و گاهی به معنایش هم توجهی نیست، مناجات کردن نیست؛ این مناجات نامه خواندن است.

 مناجات با...؟
       مناجات می‏تواند بین دو انسان، بین انسان و خدا و می‏تواند بین خدا و انسان باشد. در قرآن شریف آیاتی داریم مربوط به در گوشی گفتن مردم با همدیگر. زمانی کسانی برای اینکه خودشان را نزدیک به پیامبر اکرم(ص) نشان بدهند، برای خودشان یک تعیّنی قائل بودند، می‏آمدند نزدیک به پیغمبر می‏نشستند تا خصوصی با پیغمبر اکرم صحبت کنند. کسانی هم بودند که ایمان واقعی نداشتند یا منافق بودند می‏خواستند حرف‏هایی بزنند که سایر مؤمنین اطلاع نداشته باشند. گاهی هم علیه مؤمنین توطئه‏هایی می‏کردند. آنها هم آرام صحبت می‏کردند تا دیگران نشنوند، مؤمنان هم از این درگوشی گفتن‏ها ناراحت می‏شدند. در آن موردی که می‏خواستند با پیغمبر اکرم(ص) خصوصی صحبت کنند، آیه‏ای نازل شد: کسانی که می‏خواهند با پیغمبر درگوشی صحبت کنند، باید صدقه‏ای بدهند. آن وقت اجازه داده می‏شود که با پیغمبر صحبت کنند؛ «فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً1» اما هیچ کس به این آیه عمل نکرد...

 فقط علی(ع)...
        ... جز امیرالمؤمنین(ع). در روایتی دارد که ایشان یک دینار طلا داشتند، آن را تبدیل کردند به چند درهم نقره، و همه‏ی آن‏ها را برای صحبت‏های خصوصی با پیامبر اکرم‏(ص)  به عنوان صدقه دادند اما بعد از آن هیچ کس دیگر صحبت خصوصی با پیغمبر را درخواست نکرد، بعد آیه نسخ این حکم نازل شد. حالا که ابا دارید از این‏که صدقه‏ای بپردازید دیگر نمی‏خواهد صدقه بدهید؛ تکلیف از شما برداشته شد2. بعد در روایات شیعه و سنی وارد شده که یکی از ویژگی‏های امیرالمؤمنین‏(ع) این است که تنها کسی است که به این آیه‏ی شریفه عمل کردند، نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان کسی عمل نکرد و نخواهد کرد. در مورد آن درگوشی‏ها و صحبت‏های خصوصی هم که افراد می‏کردند و موجب حزن مؤمنین می‏شد و گاهی می‏خواستند توطئه بکنند، آیه‏ای نازل شد که «فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ3»؛ اگر صحبت خصوصی‏ می‏کنید حتما در مورد کارهای خیر یا برای کار خیری باشد که می‏خواهید دیگران متوجه نشوند. یعنی درگوشی گفتن فی حدّ نفسه در میان جمع منفی است، خلاف ادب است، مگر ضرورتی باشد.اصل این است که در میان جمع کسی درگوشی صحبت نکند تا موجب توهّم نشود.

 مناجات انسان با خدا
       گاهی انسان یک حالی پیدا می‏کند که می‏خواهد با خدا بلند صحبت کند، و گاهی نه، حالش جوری اقتضاء می‏کند که آرام و خصوصی صحبت کند. مثلاً آدم وقتی می‏خواهد به گناهان خودش اعتراف کند، به طور قاعده دوست ندارد دیگران متوجه شوند. گفتگوهای دیگری هم هست که ناشی از شدت محبت است، گفتگوهای محبّت‏آمیز هم طبعش این نیست که بلند میان مردم داد کشیده بشود. این گفتگو، گفتگویی خصوصی است. «میان عاشق و معشوق رمزی است» این جا هم جای مناجات است.

 تفاوت نجوا با ندا
       اما گاهی اقتضاء می‏کند که آدم در یک گرفتاری و ناراحتی خدا را صدا بزند، کانّه از خدا دوریم! صدا می‏کنیم که خدایا کجایی به داد من برس؛ اینجا ندا می‏کند، جامع هر دویش دعاست، چه به صورت بلند باشد و چه به صورت آهسته، خصوصی باشد یا عمومی، همه‏اش دعا هست. اما در موردی که آدم خودش را در حالت دوری تصور می‏کند آنجا ندا هست. در مناجات شعبانیه می‏گوید: «الّلهم صل علی محمد و آل محمد، واسمع ندائی اذا نادیتک»؛ وقتی نداء می‏کنم، فریاد می‏زنم، به فریاد من توجه کن. روایتی هم هست که حضرت موسی‏(ع) از خدای متعال سوال کرد «أَ بَعِیدٌ أَنْتَ مِنِّی فَأُنَادِیَکَ أَمْ قَرِیبٌ فَأُنَاجِیَکَ فَاَوْحَی اللهُ اِلَیْهِ اَنَا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَنی ... 4»؛ خدایا نزدیک هستی تا درگوشی با تو صحبت کنم، یا دور تا فریاد بزنم. خطاب شد که من از همه به تو نزدیک‏ترم.

 رمضان، سحر و مناجات‏
       اصل مناجات در روایات مورد تأکید قرار گرفته است به خصوص در ماه رمضان. روایتی از امیرالمؤمنین‏7 نقل شده که خطاب به روزه‏دار فرمودند: «ایها الصائم اِنّک فی شهرٍ صیامک مفروض...» تا فرمودند «و اصواتک فیه مسموعة و مناجاتک فیه مرحومة5»؛ در این ماه صداهای تو شنیده می‏شود. گاهی افراد در حدّی هستند که حرفشان قابل اعتنا نیست، فرض کنید در مجلسی بچه‏ای یا سفیهی، حرفی یا دادی بزند، خُب کسی توجه نمی‏کند، اینجا می‏گویند این، صوت مسموعی ندارد، گوش به حرفش نمی‏دهند. پناه می‏بریم به زمانی که انسان در مقابل خدای متعال به یک حالی بیفتد که خدا به او اعتنایی نکند، هر چه داد هم بزند، مورد توجه قرار نگیرد. ولی گاهی است که خدای متعال در یک شرایط خاصی یک اذن عامی می‏دهد یا بخصوص مردم را دعوت می‏کند که بیایید حرف بزنید، من می‏شنوم، توجه می‏کنم. این مضمون در دعاها زیاد وارد شده که گاهی گناهان انسان موجب می‏شود صدایش شنیده نشود، خدا توجهی به حرفش نکند. آن وقت از خدا می‏خواهد که این حجاب گناه را از میان بردارد. ماه رمضان، ماهی است که صداها شنیده می‏شود، خدا به بندگانش توجه می‏کند، هر قدر هم شایستگی نداشته و آلوده باشند، در عین حال خدا از فضل و کرم خودش صدای آنها را مورد توجه قرار می‏دهد. «و مناجاتک فیه مرحومة»؛ مناجاتی که انسان می‏کند در این ماه با رحمت الهی مواجه می‏شود.
در اوقات دیگر هم غیر از ماه رمضان وقت سحر خیلی سفارش به مناجات شده است. در نیمه‏ی شب، موقعی که چشم‏ها خواب است و صداها خاموش، اگر به خدای متعال توجه پیدا کنیم و با او صحبت کنیم خدای متعال می‏فرماید: «لبیک» کسی که در نیمه‏ی شب با خدا مناجات کند، «أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِی قَلْبِهِ6». خدا نور را در دلش ثابت می‏دارد. دلش ظلمانی نمی‏شود.

 نجوای با محبوب‏
       بطور طبیعی هر کسی دوست دارد با اشخاص بزرگ مخصوصاً اشخاصی که دوستشان دارد صحبت خصوصی داشته باشد یا اگر رابطه‏ی عاطفی بین دو نفر باشد، خیلی دلش می‏خواهد که تنهایی و خصوصی با او صحبت کند، هر چند چیزی هم از او نخواهد. همین صحبت کردن با او موضوعیت دارد. بطور طبیعی مؤمن و کسی که عظمت خدا را درک می‏کند، نعمت‏های خدا را می‏شناسد و می‏داند که چقدر به او رأفت و رحمت دارد، باید دلش بخواهد با خدا صحبت کند. ولی متأسفانه بسیاری از اوقات اراده‏ای در آدم پیدا نمی‏شود و چندان علاقه‏ای ندارد که جای خلوتی برود و با خدا صحبت کند. در ماه مبارک رمضان که بهار دعا و مناجات است - بنده خودم را عرض می‏کنم - اگر یک دعای افتتاحی، دعای ابوحمزه‏ای می‏خوانیم برای خالی نبودن عریضه است تا ثوابی ببریم. اما اینکه آدم علاقه داشته باشد که بنشیند با خدا درد دل کند و خصوصی صحبت کند، این حال همیشه پیدا نمی‏شود. اگر الان به شما بگویند که هر کدام از آقایان، مایل هستند یک وقت خصوصی، پنج دقیقه، بروند تهران با مقام معظم رهبری خصوصی صحبت کنند، کیست که داوطلب نشود؟ همه داوطلب می‏شوند، مسابقه می‏گذارند. چرا؟ او شخصیت عظیمی است، دوست داشتنی است. آدم کسی را که دوست دارد دلش می‏خواهد با او صحبت کند، حالا ضمناً اگر یک درخواستی هم داشت عرض می‏کند؛ درخواستی هم نداشت، همین صحبت کردن برایش مطلوبیت دارد. چطور ما با خدا این گونه نیستیم؟ با اینکه خدا خودش دعوت می‏کند که بیایید، با من خصوصی صحبت کنید، من فوری جوابتان را می‏دهم. وقتی نیمه شب بنده می‏گوید «یا رب»، خدا می‏گوید «لَبَّیْکَ عَبْدِی سَلْنِی أُعْطِکَ وَ تَوَکَّلْ عَلَیَّ أَکْفِکَ7»؛ از من درخواست کن تا به تو بدهم، بر من توکل کن تا کفایتت کنم. خوب، انسان یک چنین خدایی داشته باشد، او هم دعوت می‏کند، آن وقت ما ناز بکنیم و نرویم، خواب را ترجیح بدهیم. چرا؟ مسلّماً آفتی در ما است، ایمان این را اقتضاء نمی‏کند.

 چرا از مناجات لذت نمی‏بریم؟
       چه چیز موجب می‏شود که انسان دوست نداشته باشد با خدا مناجات کند؟ خدا خیلی جاها خودش فرموده که اگر کسانی، بعضی از ویژگی‏ها را داشته باشند، من شیرینی مناجاتم را از کام آنها بر می‏دارم، «لَا أُذِیقُهُ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِی8»؛ روایتی از پیغمبر اکرم(ص) است که می‏فرمایند: «قال‏ الله سبحانه إذا علمت أن الغالب علی عبدی الاشتغال بی نقلت شهوته فی مسألتی و مناجاتی9»؛ خدا می‏فرماید که اگر دیدم که بنده‏ام اغلب‏ اوقاتش را صرف من می‏کند، به فکر من است، یعنی به فکر این است که چه تکلیفی دارد تا انجام بدهد، یا از چه نهی شده است که اجتناب کند - ممکن است لحظات و ساعاتی رفتارهای نامناسبی هم داشته باشد - تمایلات او را سوق می‏دهم به طرف گفتگو و مناجات با خودم. به جای اینکه تمایل به امور پست و حیوانی داشته باشد، اصلا علاقه‏اش به این جهت می‏شود که با خدا صحبت کند. این لطفی است که خدا به او می‏کند. اگر کسانی باشند که بیشتر اوقات یا خدای ناکرده همه‏ی اوقاتشان، فکر لذائذ دنیا باشند؛ فکر این هستند که چه غذایی لذیذتر است، چه جایی مناسب‏تر است، چه لباسی زیباتر، چه فیلمی لذتبخش‏تر است، مجالست با چه کسی شیرین‏تر است، چه پست و مقامی می‏توانند به دست بیاورند، خدا هم اجازه نمی‏دهد که با او مناجات کنند.

 دوستان من را با دنیا چه کار؟!
        خدای متعال به حضرت داوود(ع) وحی فرمود: «ما لأولیائی و الهمّ بالدنی10»؛ دوستان من را با فکر دنیا چه کار؟ چرا کسانی که ادّعای دوستی من می‏کنند، همّ و غمّشان به امور دنیا تعلّق می‏گیرد؟ نیازهایشان را من برطرف می‏کنم، چرا آنها غصّه‏اش را می‏خورند؟ «إن الهم یذهب حلاوة مناجاتی من قلوبهم»؛ همّ و غمّ دنیا حلاوت مناجات را از آنها سلب خواهد کرد. اگر گاهی هم موفق شوند با حال کسالت دعای ابوحمزه‏ای بخوانند، حلاوتی درک نمی‏کنند، دعایی می‏خوانند برای اینکه ثوابی ببرند. حداکثر به امید اینکه گناهشان آمرزیده شود. امّا اینکه لذّت ببرند و دنبال این بگردند تا فرصت مناجات پیدا کنند موفق نخواهند شد. روایت دیگری هست که برای ما کوبنده‏تر هست! از احادیث قدسیه است که ناقلش حضرت صادق‏(ع) است. فرمود: «أَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ(ع) لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ11»؛ خدای متعال به حضرت داوود وحی کرد یا داوود میان من و خودت عالِم دنیازده را واسطه قرار نده. کسی که شیفته‏ی دنیاست، ولو عالِم باشد، مقامات علمی بالا هم داشته باشد، چنین عالمی راهزن دلهای دوستان من است. بندگانی که می‏خواهند به طرف من بیایند، راهنما می‏خواهند. خیال می‏کنند چون این عالِم است می‏تواند راهنمایشان باشد، اما خبر ندارند که این دزدی است که با چراغ آمده. بعد می‏فرماید: عقوبتی که برای اینها در نظر گرفتم، کمترینش این است که حلاوت مناجاتم را از دل اینها بر می‏دارم. عالِمِ دنیازده، شیرینی مناجات خدا را درک نمی‏کند و طبعاً نمی‏تواند دیگران را به سوی خدا راهنمایی کند. سخن آخر این که ما اگر خودمان لیاقتی نداریم، به گدایی درِ خانه‏ی اهلبیت و به برکت شفاعت آنها، مورد عنایت الهی قرار بگیریم تا حال مناجاتی، حال توبه‏ای، حال عبادتی پیدا کنیم. آلودگی‏هایمان شسته شود و از این ماه شریف، پاک و پربار بیرون برویم، انشاءالله.


ارسال شده در توسط سیندرلا